پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

پرنیان

عروسی دخترعمه

امروز عروسی نگار دخترعمه بابا بود. شما از روزی که دعوت شدیم، ذوق داشتی و روزشماری میکردی.هر کی رو میدیدی، میگفتی که من می‌خوام برم عروسی، لباسم هم چین چینیه. سه روز قبل من رفتم برای لاکیش ناخن هام که شما هم گفتی،من هم می‌خوام. خانم آرایشگر برای اینکه ممکن بود،توی دستگاه دستت بسوزه، برات پرایمر نزد. روی ابرها پرواز میکردی . به خونه که رسیدیم، لاک ها دونه دونه شروع کردن به کنده شدن. شروع کردی به گریه که من به خانم آرایشگر گفتم و قرار شد فردا دوباره بریم. بالاخره روز موعود فرا رسید، از صبح منتظر رسیدن ساعت ۵ بودی. ابتدا داخل محوطه مراسم عقد برگزار شد و بعد داخل سالن رفتیم. کلی رقصیدی با خانم مربی و بچه های مهمون ها به دا...
14 تير 1402
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنیان می باشد